دریای من . اقیانوس تو و دلفین های زیبا

آمده ام دریاچه قلب خویش را به دریای قلب شما پیوند زنم تا اقیانوسی عظیمی بسازیم و در آن شاهد غوطه وری دلفین های زیبا باشیم

دریای من . اقیانوس تو و دلفین های زیبا

آمده ام دریاچه قلب خویش را به دریای قلب شما پیوند زنم تا اقیانوسی عظیمی بسازیم و در آن شاهد غوطه وری دلفین های زیبا باشیم

سفر بسوی بندر روتردام

بعد چند روز موندن تو چین بالاخره سفر آغاز شد.سفری 40 روزه به هلند.سفرمون خیلی طولانی بود و مسلما خسته کننده واسه همین از همون اول تصمیم گرفتیم جوی درست کنیم که زیاد واسمون سخت نباشه و همه تو سفر خوش باشن.قرار شد از ساعت 5 به بعد کسی تو کابین نباشه و همه بیان سالن.تا چند روز که جشنواره وسایل خریداری شده از چین بود.هر کی هر چی خرید کرده بود میاورد میدیدیم واقعا چیزای باحالی خریده بودن بعضیها چیزایی خریده بودن که صد در صد تو ایران دهها برابر ارزش داشت و اصلا از محالات بود که همچین چیزایی تو ایران پیدا شه. یادمه یکی از بچه ها پوست یه حیوونی رو خریده بود که شبیه یوز پلنگ بود.من که از این چیزا خوشم نمیاد از اون پوسته خیلی خوشم اومده بود.واقعا زیبا بود.حالا طرف هی پز میداد که من پوست یوزپلنگ خریدم .بگمونم دوروبر 100 یوان خریده بود حدودا 10000 تومن.آخه مگه میشه همچین چیزی؟؟؟؟

یه مدتی با وسایل خریداری شده خوش بودیم تا اینکه دیگه از دیدن اونا خسته شدیم .گفتیم چیکار کنیم که یکی پیشنهاد ی داد. مسابقات شلم  برگزار کردیم اون هم در سطح حرفه ای . کلی باحال بود.اخر کرکری.راستشو بخاین تموم نشد چون گاهی اونقدر طولانی میشد که همه خوابشون میگرفت که همین طور بازیها  تا پایان سفر ادامه داشت.


 تو راه هلندقرار شد که سنگاپور سوخت گیری کنیم.بازم من بیچاره چون مسئول سوخت گیری بودم باید تا پاسی از شب بیدار می موندم تا سوخت گیری تموم شه .همه داشتن استراحت میکردن منم مشغول کار بودم.چقدر بده که همه استراحت کنن ولی  خودت مجبور باشی کار کنی.به هرحال تموم شد و حرکت کردیم منتها فرداش من استراحت کردم.

چون سفر تو زمستون انجام میشد تو نیمکره شمالی هوا خیلی سرد بود که بعضی جاها اذیت میشدیم .سرما هم تا حدی خوبه بیشتر از اون حد وحشتناک میشه.تا دریای عربی سرما رو تحمل کردیم تا اینکه نزدیک دریای سرخ شدیم که هوا یهو گرم شد.این منطقه یکی از مناطق گرم کره زمینه که گرماش طاقت فرساست.نمیدونم چرا هرچی بدبختیه واسه مسلموناست.آخه کشورای این منطقه همش مسلمونند و آب و هوای این قسمت مثل جهنم.همین که از کانال سویز رد میشیم و وارد مدیترانه میشیم انگار وارد یه دنیای دیگه میشیم.آب وهوا خنک و دلپذیر.دریا زیباو ...نمیدونم این همه فرق واسه چیه.

 کانال سویز12 ساعت زمان میبره تا طی شه و تو این 12 ساعت دستفروشای مصری میان رو کشتی و بساط پهن میکنن و جنساشونو میفروشن پاپیروس کالای معروفشونه که خونه هر دریانوردی بگمونم باشه.دیگه این روزا پاپیروسای مصری هم همش ساخت چینه.امان از این چینی ها.یه مطلب جالب.نمی دونم تا چه اندازه از ساخت کانال سویز اطلاع دارید.این کانال بدستور داریوش هخامنشی در سالیان دور ساخته شد که تا امروز وجود داره و دولت مصر به لطف ایرانیها از کنارش نون می خورن .هر کشتی که از کانال رد میشه بستگی به تناژ باید عوارض عبور بده که گاهی برای کشتی های بزرگ بیش از 100000 دلار خواهد بود.در روز هزاران کشتی از این کانال عبور می کنند.خودتون حساب کنید چه درامدی داره دولت مصر.این کانال توسط محمد رضا شاه پهلوی بازسازی و لایروبی شد بدون حتی دریافت 1 ریال. سنگ نوشته ای هم در اول کانال سویز وجود داره که نشون میده این کانال بدست ایرانیها ساخته شده.یادمه تو یکی از سفرا دولت ایران پول ورود رو به حساب دولت مصر واریز نکرده بود که سر این ماجرا 6 روز پشت کانال سویز معطل موندیم.این همه کار واسه اینا شده آخرش اینطوری رفتار میکنن.

                            

عکس بالا از راهروی کشتی گرفتم.نگاه کنید تو رو خدا.از چه فرصتایی استفاده می کنن واسه کاسبی.فکر نکنین چه چیزایی قشتگی دارن ها اصلا اینطور نیست.

بعد عبور از مدیترانه و تنگه جبل الطارق وارد اقیانوس اطلس میشیم و با حرکت به سمت شمال واردخلیج بیسکای خواهیم شد.این خلیج تو کل سال فقط چیزی حدود 1 ماهه که دریای آرامی داره و باید شانس باهات یار باشه که به طوفانش نخوری که میگن خیلی وحشتناکه.تو این مدت من چند بار از این خلیج رد شدم و هر بار دریا کاملا صاف و زیبا بود.این بار هم صاف و دوست داشتنی بود و بدون هیچ مشکلی ازش عبور کردیم.بعد عبور  ازخلیج به سوی کانال انگلیس و به سمت شمال به طرف  بلژیک و هلند ادامه مسیر دادیم تا اینکه وارد آبهای هلند شدیم .تا رسیدن به اسکله باید از حوضچه های زیبایی عبور میکردیم با مناظر زیبایی در اطراف.جاتون خالی مناظر زیبایی بود.خلاصه بعد 40 روز به هلند رسیدیم و به اسکله چسبیدیم.

          

من این عکسو خیلی دوست دارم.بعد از ظهر دریای مدیترانه.چی می شد دریا همش این زیبایی رو داشت؟لابد اگه دریا طوفانی نمی شد قدر این آرامشو نمی دونستیم.


بعد از انجام مقدمات اولیه جهت ورود به بندر توسط گارد روتردام بیرون رفتنای ما هم شروع شد.منو همکارم با هم هماهنگ کردیم واسه بیرون رفتن.آخه همیشه یه نفر باید رو کشتی باشه هر چند که ما کار خاصی نداشتیم ولی باید می موندیم.یادمه طرفای 10 ژانویه رسیدیم هلند.اون موقع دقیقا وسط حراجی های ماه ژانویه بود.منم که دست به خریدم خوب هر چی پول داشتم خرج کردم.آخه خودتون بگید یه شلوار زارا که قیمتش از 90 یورو یهو بشه 10 یورو شما رو وسوسه نمیکنه؟اون هم چیزی که عمرا نشه مثلشو پیدا کرد.خلاصه هر چی داشتیم دادیم واسه این چیزا.ولی خودمونیم خیلی خوب چیزایی خریدم.یکهو یادمون اومد که ای بابا ما اصلا روتردامو ندیدیم همش که خرید نمیشه.منو مهرداد همون رفیقم که همقد خودمه راه افتادیم تو خیابونا.خیلی جاها رو گشتیم ولی زیاد جالب نبود.اونقدر افراد از کشورای دیگه زیاد بود که نگو.انگاری وسط ترکیه داری قدم میزنی همش ترک.کلا15 روز روتردام بودیم.تو این مدت بهمون خوش گذشت و سعی کردیم حسابی خوش بگذرونیم چوناز هلند بایستی میرفتیم برزیل.پس حسابی انرژی ذخیره کردیم.

         

نمایی از رودخونه ای وسط روتردام.اون وسط یه تیکه خشکی می بینید.نگاه کنید چه باحال میزو صندلی گذاشتن.

 

         

اینم عکس یه میدونه بامزه نزدیکه متروی روتردام.یادش بخیر چه عکسای باحالی اینجا از بچه ها گرفتم.

         

اینجا همونجایی هست که همش ادم وسوسه میشه خرید کنه.فروشگاههای معروفی مثل zara,esprit,gap,h&m,tommy,.... همش اینجاست.یعنی شماها وسوسه نمیشین؟؟؟تازه با حراج وحشتناک؟؟

         

سکوت و آرامشی که تو خیابونای این شهر هست قابل قیاس با ازدحام و شلوغی چین نیست.البته این سکوت گاهی آزاردهنده هست.

         

اینجا هم یه مکان تقریبا قدیمی که تونستیم تو روتردام پیدا کنیم.توش که نتونستیم بریم به همین عکسش بسنده کردیم.

با وجود اینکه میگن هلند کشور گلهای زیباست ولی نمیدونم چرا ما اونجا هیچ گلی ندیدیم .شایدم ما ندیدیم.  ولی آسیاب بادی دیدیم تا دلتون بخواد.

سعی کردم تا اونجا که بتونم وقایع سفر تا هلندو براتون بگم.البته نه همش ولی تا جایی که میشد گفتم.از هلند به سمت برزیل بندر پاراناگوا حرکت کردیم تا برای ایران بندر امام خمینی بار گیری کنیم.تو پست بعدی براتون از برزیل میگم.

شهر تیان جین


ورود به بندرتیان جین جهت تخلیه
تخلیه بار سه روز طول کشید تو این مدت سعی کردیم کارای کشتی رو انجام بدیم تا واسه چند روز بعد راحت باشیم.چون باید بارگیری انجام میشد و تو مدت بارگیری میتونستیم  با خیال راحت بریم بیرون.هر موقع که  بار کشتی تخلیه میشه برای بار گیری بعدی باید انبار تمیز شه و مورد تایید نماینده بار قرار بگیره تا به بار صدمه ای وارد نشه.واسه همین کشتی از اسکله جدا شد تا شستشوی انبار تمام بشه.هوا خیلی سرد بود.واقعا تحملش سخت بود.ملوانهای بنده خدا تو این سرما انبارا رو شستن(یا به قولی شسته کردن)که تقریبا 2 روز طول کشید.بعدش دوباره به اسکله رفتیم ولی اینبار به یه اسکله دیگه.به محض ورود به اسکله با یکی از بچه ها که همقد خودم بود و بیشتر با هم بودیم رفتم بیرون منتها چون شب بود زیاد نتونستیم خوب بگردیم.همینطوری یه چرخی زدیم بعضی جاها رو یاد گرفتیم تا روز بعدحسابی بگردیم.


تیان جین از دو قسمت تشکیل شده مثل همه جاها قسمت فقیر نشین و اعیان نشین.نمیدونید این چین چقدر ارزونیه.دلتون میخواد همش خرید کنید و جالب اینجاست که هر چی هم دلتون بخواد می تونید پیدا کنید با قیمت کاملا مناسب.مخصوصا تو قسمت فقیر نشین کافیه اراده کنید چی می خواید هر موقع گذرتون به چین افتاد یادتون باشه موقع خرید چونه یادتون نره.آره مثل همین ایران خودمون ولی فکر نکنین یه چیزو با قیمت مناسب خریدید چون بازم میتونستی ارزون تر بخری.مثلا میگی فلان چیز تو ایران 50000 تومان هست اونجا قیمتش 200 یوان که حدود 20000 تومان میشه.فوری میرید می خرید ولی اشتباه کردید چون قیمتش خیلی ارزونتر از این حرفاست.اگه اونا گفتن 200 یوان شما بگید 80 یوان که اولش قبول نمیکنن ولی بعد که خواستید برید میان دنبالتون و میتونید با قیمت 50 یوان بخرید و مطمین باشید که طرف کلی هم سود کرده
تنها مشکل اونجا زبون ندونستنه چون هیچ رقمه انگلیسی نمی فهمن تمام معاملات بوسیله ایما و اشاره انجام میشه و قیمت ها رو کاغذ براتون مینویسن شما هم قیمتی که می خواین رو رو کاغذ می نویسید تا به توافق برسید.

چند تا عکس از قسمت با کلاسشون دارم که براتون میزارم.دقتتونو جلب می کنم به تمیزی این منطقه.ببینید واقعا چقدر تمیزه و سطح خیابون با چه سنگی درست شده.خیابونا اونقدر شلوغ بود که نگو.واقعا مدیریت یه کشور به این بزرگی کار سختیه و وقتی از نزدیک نظم موجود رو می بینید کلی لذت میبرید و افسوس می خورید که تو کشور ما با این همه منابع و نیروی متخصص یه مدیریت نادرست همه چیزو به چالش میکشونه.

     

     

 

 

      

 

یادمه تو چین رفتم کافی نت.نمیدونم چند ساعت پای اینترنت بودم ولی کلا شد 1 دلار.خدایا ای کاش کشور ما هم مثل چین بود همه چی ارزون.اسباب بازی از جمله چیزایی که تو چین زیاده.اون قد تنوع زیاده که خرید واسه آدم سخت میشه.اون قد اسباب بازیهای باحال هست که دلت میخواد همشو داشته باشی.واسه خواهر زادم یه هلیکوپتر خریدم که از راه دور کنترل میشه و پرواز می کنه.رو کشتی  چند نفرمون خریدیمش .اون قد با حال بود که حین برگشت همش باهاشون بازی می کردیم.ولی من یه بار هلیکوپترم سقوط کرد و یه چرخدندش شکست.همینطوری اوردم دادمش به بچه خواهرم گفتم واست درستش میکنم ولی تا حالا که کاری نکردم.آخه چرخ دندش پیدا نمیشه.


نمی دونم تا چه اندازه به زبان چینی اشنایی دارید زبون خیلی بی ریختیه . یه سری از حروف اینا رو نمیشه تلفظ کرد وقتی ما اسم شهرشونو بهشون می گفتیم اونا نمی فهمیدن.البته از اینکه انگلیسی نفهمن حق دارن ولی دیگه اسم شهرشونو که باید میفهمیدن که.این نشون میده که چقدر تلفظها با هم فرق داره.

تو چین بد نگذشت.کلی خرید و گردش .واسه روحیمون خوب بود.بعد از سه روز راه افتادیم به سمت هلند.پست بعدی  براتون از طول سفر تا هلند رو میگم.

راستی اگه رفتین چین ماساژ یادتون نره.ماساژورهای حرفه ای وجود داره که یه کاری می کنن روحتون از بدنتون جدا میشه.راست میگم.